اومدیم پیشت امیدیه
سلام 19بهمن اومدیم اونجا اونقدر ذوق کرده بودم ک خدا میدونه درو باز کردی دویدم تا بیام بغلت کنم اونقدر بامزه خجالت کشیدی و بدو بدو رفتی تو خونه آمدم روز بعدش ناهار رفتیم جنگل مامان جون چند تا عکس ازت گرفت موقع ناهار که شد گوشتارو میدادیم دستت تو هم می خوردی اونقده فضول بودی همش کفشای بقیرو پات میکردی همش می گفتی دو(دوغ)بهت میدادیم میخوردی تازه به نوشابه هم میگی دو(دوغ)وقتی دوغا تموم شد با بطری دوغ بازی میکردی ...
نویسنده :
fateme
19:38