مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

گل پسر خاله جون

موقعی ک فهمیدم دارم خاله میشم

سلام مهدیار امروز 91/6/19 دیروز تو 11 ماهه شدی امروم تولد خاله عالیه هست منم چهار ماه دیگه 15 ساله میشم اولین روزی ک فهمیدم آبجیم نی نی داره سه شنبه بود اون روز نرفته بودم مدرسه چون شب قبلش عقد دختر خالم بود سه شنبه هم دینی داشتیم منم نخونده بودم وقتی مامانت میخواست تو رو بدنیا بیاره مامان جونت آمده بود اهواز راستی شما اهواز زندگی میکردین ماهم بیرجند بودیم الان من خونه ی خالمم           مامانت این چند روز چون شروع به راه رفتن کردی برات کفش خریده الان مامان جونت گفت طفلکی بچم سرما خورده                      &nb...
20 شهريور 1391

علاقه ی زیاد به دایی جون

وقتی بیرجند بودی هر وقت داییت میومد پیشت وقتی نگاش میکردی غش غش میخندیدی یه روز ک رفته بودیم خونه دایی جونت تو توی بغل مامانت بودی همون موقع دایی جونت از کانون اومد وقتی نگاش کردی زدی زیر خنده بعد از چند دقیقه ک دایی جونت داشت باهات بازی میکرد رفت تو آشپز خونه تو همین لحظه ک نگاش کردی دیدی نگات نمیکنه جیغ دی ماشا الله خوبم جیغ میزدی گوش همه رو کر میکردی بعد همون لحظه دایی جونت نگات کرد زدی زیر خنده
20 شهريور 1391